سانبیز عشق مامان......

سلام دوستای گلم

به قالب من تو جه کنید

این پسر خوشگلو که میبینید پسر منه(مامان دورش بگرده که انقد نازه)

اسمش سانبیزه

حالا چرا سانبیز؟

یه مدت عکس این بچه روی گوشیم بود

شقایق(خواهر مریم)دید گفت:بزغاله این کیه؟

گفتم پسرمه براش دنبال سم میگردم

گفت:اسمشو بذار سانبیز ترکیبی از اسم خودت و کامبیز(شوهرم)

اونایی که از اون وب منو مریم خبر دارن شوهر منو میشناسن،یه اقای خوشگل و خوشتیپو و.....(دیگه بستونه شوهرمو میدزدین)

همین دیگه

چاکر شما

اها

ممنونم از دوستم شقایق که برام کدشو فرستاد

بوس بوس.......

به حرفم گوش کنید

توصیه یه احمق درس خون به شما:

نرید مدرسه نمونه

قدر مدرسه های معمولی رو بدونید

دارم کپک میزنم

امروز نرفتم مدرسه

مریض بودم داشتم میمردم

البته الانم همونجوریم ولی بهتر

مریم میگه امروز مدرسه بهتر بود

دعا کنید بهتر بشه

خاک بر سر من که پاشدم رفتم  مدرسه نمونه

شما از این کارا نکنید

چقد غر زدم

بدرود

امانت....

قلبم را دست تو به امانت میگذارم  بیشتر از این دلبری نکن.از تو اشباع شده است

(سارا)

کورش کبیر

من برای کسانی که از من متنفر هستند وقت ندارم.

زیرا گرفتار دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند

(کورش کبیر)

من عاشق کورش و شیرازم

چند تا عکس قدیمی از تخت جمشید

اینم یه عکس از ارامگاه کورش جونم:

اینم کورش:

شبی بود...

زیاد قشنگ نیست،ولی به درد خوندن میخوره:

شبی بود

حال گریستن داشتم

نمیدانم،شاید دلتنگ بودم

ناگهان بویی اشنا به مشامم رسید

نوری روشن شد

و از پس تاریک و روشن چشمانم

تو نمایان شدی

مانند همیشه نبودی

چشمانت دیگر ان برق همیشگی را نداشت

ودر پس صورت زیبایت

غمی مبهم نمایان شد

چه راحت گفتنی ها را گفتی

در حالی که بغضی

صدای زیبایت را پوشانده بود

ارامو زمزمه وار گفتی:

دیگر نمیخواهمت

وچه ارام

ایستادی و تماشا کردی

شکستن مرا

در حالی که تو

چشمانت برق شادی داشت

ومن ماندمو پس کوچه های خالی از خاطرات تو...

(سارا)