از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم
خدایا عاشقان را غم مده،شکرانه اش با مناز غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم
خدایا عاشقان را غم مده،شکرانه اش با مندرباره من
....در بهشت تنها بودن از کویر سخت تر است!!
(شریعتی عزیزم)
________________________________
دوستان عزیز به توصیه دوستم فاطمه جون: کپی مطالب(همون دزدی خودمون)از نوشته های من بدون ذکر منبع و نام شریف من از نظر من حلال نیست و باید اون دنیا چهرهی زیبای منو ببینی و پاسخ بدی:دی
باتشکر(مدیریت داخلی)
ادامه...
روزانهها
همهپیوندها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- مرداد 1393 1
- خرداد 1393 1
- اسفند 1392 2
- بهمن 1392 3
- دی 1392 1
- آذر 1392 2
- آبان 1392 2
- مهر 1392 4
- شهریور 1392 10
- مرداد 1392 14
- تیر 1392 26
- خرداد 1392 15
- اردیبهشت 1392 18
آمار : 44861 بازدید
Powered by Blogsky
سارا
دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:26 ب.ظ
آخـــــــــــی خیلی قشنگ بود
ممنونم عزیزدل.
به به!
ممنونم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخیلی قشنگ بود
ممنونم
سارا گلی آپم
دارم میام
سلام سارا گلی
چه آهنگ قشنگی آپــــــــــــــــــــم بدو بیا
سلام عزیزم
ممنونم
الان میام
مطالب من قشنگ نیست؟
چرا؟
من عقده ای هستم؟
چرا؟
خودت چی داری؟
یه سری چرت و پرت؟
که به نظرت بهترینی؟
ها؟
میخوای با من کل بندازی؟
که چی؟
دوست داری با پسرا شوخی کنی؟
که چی بشه؟
اگه پاش بیفته باهات کل کلم میکنم
به من چه که تو انتقاد پذیر نیستی
سلام دوست عزیز
وب زیبایی دارید...به من سر بزنید ... مایل به تبادل لینک هستید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟[لبخند]
سلام
ممنونم
با کمال میل
سارا به خاطر من با این پسر یخیه کل کل نکن راستی مگه این پسره بستنیه که یخیه!!!!!
چه میدونم
سارا تا کی هستی؟
چطور؟؟
هم نظر تو رو خوندم هم اون
افرین
زندانی در آرزوی پر کشودن و رفتن به آنسوی میله ها
ـــــی وووو هوووووووووووووو 
زندانی دیگر از قفس تنگ و تاریکش خسته شده بود
به دنبال راهی برای نجات و پر گشودن بود
تا شاید راهی به آنسوی امید و آرزوهایش یابد
غافل از اینکه تنها جای امن و آرام برای او
همین زندان و قفس تنگ و تاریکش بود
غافل از اینکه این دنیا دیگر آن جای امید و آرزوهایش نیست
او نمی داند چه بر سر این دنیا آمده
هنوز به خیال خود دنیا را رنگین و زیبا می بیند
برای خود چه خوابهایی که ندیده است
در همین افکار غوطه ور بود
پرنده ای پر گشود راه خود را کج کرد
انگار پرنده کوچک به او پناه آورده بود
قلب کوچک پرنده در دستان زندانی آنچان می تپید
زندانی سراغ دنیا و زیبایی هاش را از او گرفت
پرنده کوچک بالهایش را گشود و به زندانی گفت
بالهایم از آن تو و به جای آن قفس تنگ و تاریکت از آن من باشد
تو پر بگشا و برو مرا بال و پری نیاز نیست
و من در قفس تو آرام می گیرم
تنها آروزی من این است
موسیقــــــــــ
اخی چقد زیبا
ممنونم داداشی
فقط همین
الان مبینا هم زنگ زده بود میپرسید!!!!!
امروز یک داستانی داشتیم که نگو نپرس
کلاس گیتارو میگم
منم دنبال میکنم اون اووونو اون پسره عقده ای؟؟
حالت خوبه سهیل جان؟
چی میگی داداشی
دختر ؟ گوروپ زدی توو برجک پسره، بعد میگی بش انتقاد پذیر نیس!
هیچی دیگه
اگه از کسی خوشم نیاد همین جوری میکنم
دست خودم نیس
گرفتم
شب خوبی داشته باشی گلم
افرین
همچنین داداشی
لاییییییییییییک
ممنونم
عجب رویی داری باز اومدی اینورا ها.
این نظر شخصی تو بود.
اهنگمم چیز قابلداری نیست.
میدونستم اونقد جرات نداری خودت بیای جواب نظرتو بخونی
مث این که باادب شدی:دی