میخواهم عوض شوم … چرا باید دلتنگ باشم ؟
تو باید دلتنگ
شوی … می خواهم آن سیب قرمز بالای درخت باشم ، در دورترین نقطه … دقت کن رسیدن به
من آسان نیست !
اگر همتش را نداری آسیب به درخت نرسان ، به همان سیب های کرم
خورده روی زمین قانع باش !انقدر مرا از رفتنت نترسان
ســنــگــی کـه بـرای تـو
از هـر خــاکــی خـاکـی تـر بــــود . . .
ببند در آن دلت را …
که به روی همه باز است
یخ کردم …
چشمهای تو شفاف ترین برکه هاست
اما قامت من شاید آنقدر بلند
که توی چشمهای تو جا نمی شود
باید برای عاشقی هایم
دریا می جستم !
مـــــــــــــــــــــــــــــــریم جونم تولدت مبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خدایایک مرگ بدهکار و هزار آرزو طلبکار...
خسته ،
یا طلبم را بده یا طلبت را بگیر...
نه اهل دریا بودم ، نه آسمان ، نه زمین !
سبز شدم ریشه به جانت بخشیدم تا اهل دلت باشم و افسوس که دلت هیچ وقت با من نبود ...
چقدر متفاوت اند آدمها ...
عشق برای یکی دلگرمی ...
و برای دیگری سرگرمی ...
آرام میروم ، آنچنان آرام که ندانی کی رفته ام اما وقتی جای خالیه مرا ببینی آنچنان سخت رفته ام که تمام عمر زمان رفتنم را فراموش نکنی !
خیلـی حــرف اسـت …
کـــه تــــو هـــر روز در گلـــویت
خــــاری کشنـــده احســـــاس کنــی
بـــــــرای کســـی کــه
” بـــدانــــی “
حتــــی یک بــار در عمـــرش
بــه خــاطـــــــر تـــو ” بغـــض ” هـــم نکــــرده اسـت…
زیر آوار آخرین حرفت جا ماندم…
لعنتی…
نمیدانی خداحافظت چند ریشتر بود…
خیلی وقت است فراموش کرده ام …
کدامیک را سخت تر می کشم … ؟
رنــــج !
انتظار !
یا نفس را …
چه ساده بودم
آن هنگام که می پنداشتم
شکستنه دله کسی
ناگوارترین حادثه ی عالم است.
امروز که دلم شکست
عالمی تکان نخورد
به سادگیه خودم می خندم !!
دریا باش تا بعضی ها از با تو بودن لذت ببرن و بعضی ها که لیاقت دیدن تو را ندارن غرق شوند
آسمان هم امشب میبارد.درست مانند من.شاید اوهم برای نبودن تو عزا گرفته
نوشته از خود سارا گلی