-
دریا باش...
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 20:23
دریا باش تا بعضی ها از با تو بودن لذت ببرن و بعضی ها که لیاقت دیدن تو را ندارن غرق شوند آسمان هم امشب میبارد.درست مانند من.شاید اوهم برای نبودن تو عزا گرفته نوشته از خود سارا گلی
-
چرا غم را آفریدی؟!
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 20:16
فرشتگان روزی از خدا پرسیدند: خدایا !تو که بشر را اینقدر دوست داری دیگر چرا غم را آفریدی؟ خداوند گفت:غم را به خاطر خودم آفریدم.چون این مخلوق من که خوب میشناسمش تا غمگین نباشد به یاد خالق نمی افتد!
-
یاداشت های زیبا
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1392 20:11
به بعضی ها باید گفت:هی فلانی نردبان هوس را بردار و از اینجا برو با این چیز ها قدت به عشق نمیرسد! عشق بال می خواهد که تو نداری!! صدای باران تو را به یاد من میاورد.اشک میریزم.تو را تصور می کنم در کنارمزیر باران برایت از خیالم میگویم.از آینده .از زیبایی .چشمانم را که باز می کنم هیچ کس کنارم نیست .منم و خدای خودم . گریه...
-
دعا کنید!!!
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 18:34
سلام دوستان پنج شنبه امتحان نمونه دولتی داریم دعا کنید دبیرستان نمونه قبول شم
-
شیعه بودن
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1392 13:13
خدایا:مسئولیت های شیعه بودن را که علی وار بودن و علی وار زیستن و علی وار مردن است وعلی وار پرستیدن و علی وار ان دیشیدن و علی وار جهاد کردن و علی وار کار کردن و علی وار سخن گفتن و علی وار سکوت کردن است تا آنجا که در توان بنده علی است ،همواره فرایادم آر.
-
بهترین روز زندگی من
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1392 18:44
وقتی با مدرسه رفته بودیم مشهد یه روز صبح همه با هم رفتیم حرم برای نماز صبح. من و دوستم مرضیه داشتیم با هم حرف میزدیم.دیدیم دوستم مبینا سرش پایین داره با خودش حرف میزد.میگفتک:تو هتل تو هتل.من تکونش دادم دیدم خواب !!! داشت تو خواب با خودش حرف میزد!!
-
مشاعره!!!
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1392 18:35
سلام دوستان امروز به من خیلی خوش گذشت. امروز هم برنامه داشتیم هم مشاعره بود. منم با اعتماد به نفس کامل وبدون هیچ آمادگیی شرکت کردم یکی قبل من نشسته بود که کتاب شعرو جوییده بود یک کلماتی به من میفتاد هنوز یه دور کامل نخونده بودن که من سوختم از جلوی معلما که رد میشم بهم میخندن. ولی با این حال بهم خوش گذشت و این که زندگی...
-
شعرمورد علاقه من
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 12:44
ماقرار خویش را در بیقراری یافتیم موج دریا طالب آرامش مرداب نیست ژاله بیجا اشک خود را بررخ ما میکشد گوهر نایاب او در چشم ما کمیاب نیست
-
حرف اول
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 16:12
خدایا به شناخت تو زندگانیم به نصرت تو شادانیم به کرامت تو نازانیم به عز تو عزیزانیم! خدایا نه شناخت تو را توان نه ثنای تو را زبان نه دریای جلال و کبریای تو را کران پس تو را مدح و ستایش چون توان؟! سلام دوستای عزیزم من سارا هستم و این وبلاگو به تازگی درست کردم خوشحال میشم که منو یاری کنید